آداب غلامی امام زمان(سلام الله علیه)(1)

مومن باید در عصر غیبت پای بند به بیعتی باشد كه با پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) بسته است. باید صاحبش را ولی الله بداند و در هر موقعیتی كه هست، همه‌ی امورش را با ولی نعمتش تنظیم كند، باید همه‌ی اعضاء و جوارحش را برای خدمت به او به كار بگیرد و در هر كاری ببیند مولایش چه خواسته است؟ یا حداقل آیا به انجام آن راضی است؟ مسلماً اگر كسی خود را عبد بداند، نمی‌تواند هر طور كه خودش می پسندد زندگی کند.

ورع و پرهیز ازگناه

عبد باید در هر لحظه‌ای و در هر موردی برای مالكش اولویت قائل شود و پیش از اینكه خواسته‌ی خود را اجرا كند،‌آن را درجهت رضای سرورش سامان بخشد. كسی كه به ولایت امام عصر (علیه السلام) ایمان دارد، نمی‌تواند به دنبال جلب رضای ایشان نباشد و تنها به سبك و سلیقه‌ی خود روزگار بگذراند.

حتی اگر احتمال می‌دهد ولی نعمتش در برابر كاری چهره در هم می‌كشد، به آن اقدام نمی‌كند و هراس دارد از اینكه به امور شبهه آمیز و مشكوك نزدیك شود.

اینجاست كه ورع از حاشیه‌ی زندگی به متن آن نفوذ می‌كند و بنده نه تنها از حرام قطعی پرهیز می‌نماید، بلكه در مقابل حرام حریم می گیرد و با احتیاط و دوراندیشی حركت می‌كند، تا به ضرر جبران ناپذیر از دست دادن دین نیفتد.

اینگونه فردی هیچگاه درصدد پیدا كرده راه حل‌های مختلف و توجیهات نه چندان موجه برای رسیدن به خواسته‌های خود نیست و بی‌جهت به هر چه می پسندد رنگ دین نمی‌ زند، بلكه خالصانه رضای مولایش را جستجو می كند.

خط قرمز معرفت!(2)

این جاست که این دعا که «اعوذ بک مِن علِمِ لاینفع».[6] علم غیر مفید معنا می‌شود. هیچ راننده‌ای به دلیل این که سوخت فراوان دارد (و به اصطلاح باک بنزین او پر است) به خود اجازه نمی‌دهد به جای طیّ مسیری که باید برود و مقصدی که باید برسد، سوخت و بنزین خود را با پرسه زدن و چرخیدن در جاهای مختلف (بدون توجه به اینکه مسیر است یا حاشیه، اصلی است یا فرعی، صحیح است یا غلط، راه است یا بیراهه) هدر دهد.

در حوزه مهدویت نیز، تمامی دانستنی‌ها، دانستنی نیست و تمام معارف، معارف مفید نیست. آیات و روایات نیز ما را به آن رهنمون نشده‌اند.

قرآن وقتی سخن از مهدویت و آینده بشر می‌گوید، به چند موضوع پرداخته و به بسیاری از موضوعات نپرداخته است.

اول: قرآن اصل وعده الهی و تخلف ناپذیری آن را بیان می‌دارد که: «وعد الله...»؛[7] «و لقد کتبنا...»؛[8] «و نرید ان نمن...».[9]

دوم: ویژگی آن دوران و آن وعده الهی را بیان می‌دارد: «دینهم الذی ارتضی لهم...، لیمکّن لهم...، لیبدلنهم من بعد...، یعبدوننی لایشرکون بی».[10]

ادامه نوشته

خط قرمز معرفت!(1)

«اللهم ارزقنا توفیق الطاعة و بُعد المعصیة و عرفان الحرمة و...».[1]

دعایی که امام عصر(عج) می‌نماید، دعا به شناخت خط قرمزها و حریم‌ها و حرام‌هاست؛ کجا باید وارد شد و کجا نباید وارد شد. چه باید گفت و چه نباید گفت.

فهم این حریم‌ها و حرمت‌ها و مرزها یک مسأله ضروری و حیاتی است و لذا امام آن را به عنوان یک دعا و یک رزق معنوی از خدا می‌خواهند و به ما می‌آموزند.

درباره علم، دوگونه عرفان و شناخت حرمت، معنا می‌یابد. یکی علم ضروری و هم شناخت مرزها و حدودها و حریم‌هاست و این، در هر حوزه و هر مسیری معنا دارد.

دیگر، شناخت حریم و مرزهای خود علم است، چه حوزه‌هایی، حوزه ممنوع ورود علم است و علم نباید به آن وارد گردد. منظورمان طرح این مطلب نیست که علم انسانی در چه جایگاهی راه ورود ندارد و نه این که ره بسته باشد که رهرو را توان رفتن نیست. چون علم انسانی مخلوق و ممکن الوجود است و در ذات خدای واجب الوجود آن را راهی نیست و پای رفتن ندارد. چنان‌که جبرئیل نیز در مقامی پای رفتن و همراهی با انسان نداشتند، در جا زدند و لذا فروتنانه سر به سجده سائیدند. سجده بر خدا و به امر او به ولیّ خدا سجده کردند. خدا و ولیّ خدا را مطیع شدند و خاضع و خاشع.

ادامه نوشته

امام حسین(ع) و یارانش، مهدی(عج) و منتظرانش(1)

● اهمیت دادن به نماز

*  امام حسين‏ (ع) و يارانش

امام حسين‏ (ع) و يارانش سرگرم نبرد بودند كه ابوثمامه، «عمرو بن عبدالله صائدي» خطاب به آن حضرت فرمود: وقت نماز ظهر است، گرچه من دست از تو نمي‏كشم تا كشته شوم، امّا دوست دارم دوركعت نماز با تو بخوانم. امام سربرداشت و در حق او اينگونه دعا كرد.

قال الامام الحسين‏ (ع) : ذَكَّرْتَ الصَّلاةَ، جَعَلَكَ اللهُ مِنَ الْمُصَلِّينَ الذَّاكِرينَ! نَعَمْ، هذا أَوَّلُ وَقْتِها
آنگاه به ياران فرمود: سَلُوهُمْ أَنْ يَكُفُّوا عَنَّا حَتَّي نُصَلّي.[1]
كوفيان مخالفت كردند. حضرت اباعبدالله‏ (ع) خود اذان گفت،وقتي اذان تمام شد خطاب به عمر سعد فرمود: يابْنَ سَعْدٍ اَنَسيتَ شَرايِعَ الْاِسْلامِ، اَلاتَقِفُ عَنِ الْحَرْبِ حَتَّي نُصَلّي وتُصَلُّونَ وَنَعُودَ إلي الْحَرْبِ.
عمر سعد جواب نداد. امام‏ (ع) فرمود، شيطان بر او چيره شد. آنگاه به زهير بن قين و سعيد بن عبدالله فرمود: تَقَدَمَّا اَمامي حَتَّي اُصَلِّيَ الظُّهْرَ

ادامه نوشته

تمرين انتظار

زيباترين چيزي كه تو را و جانت را زيبا مي‌كند، تقوا است. و ملاك ارزش آدمي، تقواي اوست«ان اكرمكم عندالله اتقيكم»[1].
ميهماني خدا كه ماه رمضان هر سال است، دعوت براي تقوي است «لعلكم تتقون»[2] ماه رمضان‌ها، تقوا را تمرين مي‌كني براي تمام سال و تمام عمر و پس از رمضان، به تو ثابت مي‌شود؛ مي‌تواني نوراني باشي، مي‌تواني نزد خدا گرامي باشي و زيبا.
تقوا، خودنگهداري و خويشتن‌داري است و بهترين عمل تقوي است و ورع از گناهان.
وقتي حضرت علي عليهم السلام  از پيامبر عليها السلام  از بهترين كار ماه رمضان پرسيد؟ پيامبر عليها السلام  پاسخ داد: «الورع عن محارم الله؛ دوري از گناهان». چون چنين كردي و بر آن استقامت ورزيدي، تمام عمرت عيد فطر است و پر از شور و نشاط.
منتظر نيز بهترين ويژگي‌اش ورع است: «من سران يكون من اصحاب القائم فلينتظرو ليعمل بالورع و محاسن الاخلاق؛[3] هر كه دوست دارد و شاد مي‌شود يار قائم عليهم السلام  باشد، منتظر باشد در حالي كه به ورع عمل كند و به محاسن اخلاق(زينت بندد).»
آنكه تقوا داشت و دور از گناه بود، منتظر واعقي است. آنكه تقوا را مدنظر بگيرد، منتظر واقعي است. هر كس در هر كار و مسؤليتي بايد تقوا داشته باشد، تقوا اين است؛

ادامه نوشته

به يادش باشيم

در اولين ديدار يوسف عليه السلام و برادرش بنيامين، يوسف عليه السلام از او پرسيد:

«آيا ازدواج کرده‌اي؟» بنيامين گفت: «بله»

يوسف عليه السلام پرسيد: «چند بچه داري؟»

بنيامين گفت: «سه بچه به اسم‌هاي قميص، ذئب و دم».

يوسف عليه السلام با تعجب پرسيد: «چرا اين اسم‌ها را انتخاب کرده‌اي؟»

بنيامين گفت: «به خاطر اينکه شما را فراموش نکنم و هر وقت يکي از بچه‌ها را صدا مي‌زنم ياد شما برايم زنده شود».[1]

يکي از راهکارهاي ياد حضرت بقية‌الله روحي فداه، اين است که محيط اطرافمان را طوري آرايش کنيم که هر آن، ما را به ياد امام غايبمان بياندازد. روي ميزمان، تابلوي زيبايي از نام صاحب الزمان بگذاريم، حديث يا شعري زيبا در مورد ايشان را در تابلو قاب کرده، بر ديوار نصب کنيم و... . آيت‌الله مصباح مي‌فرمايند: «اگر ما بخواهيم معرفت و محبتمان به ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف ثابت بماند، بايد آثارش را زنده نگاه داريم، نام مقدسش را جلوي چشم خود، روز ميزمان يا لابلاي کتاب‌هايمان بنويسيم».[2]

هر کس به تناسب کار خود مي‌تواند اين فرهنگ را ايجاد نمايد. دانش آموزان قبل از شروع به نوشتن، نام حضرت را نوشته يا بر لب بياورند و با سلام بر جان جانان، درس و مطالبه خويش را آغاز بنمايند. معلّمان عزيز و دلسوز که نقش فراواني در ترويج فرهنگ مهدوي دارند، قبل از شروع درس به امام عزيزمان سلام دهند و «السلام عليک يا صاحب الزمان» را روي تخته با خط زيبا بنويسند و... .[3] 

_______________________________________

حسن محمودي* دانش پژوه مرکز تخصصي مهدويت.

[1] . بحارالانوار، ج13، ص238.

[2] . آفتاب ولايت، ص44.

[3] . کتاب راهکارهاي عملي ياد حضرت مهدي، چاپ مسجد جمکران.

[مجله امان شماره 34 ]

مشابهت در خصوصیات زمانه پیامبر اعظم و امام زمان(علیهما السلام)

1. پیش از ظهور

امام علی علیه السلام زمانه پیش از رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را این گونه توصیف می کنند:

 

پیامبر هنگامی مبعوث شد که میوه‌های درخت دنیا فتنه و خوراکش مردار بود

 

خداوند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را هنگامی معبوث فرمود که از زمان بعثت پیامبران پیشین مدتها گذشته و ملتها در خواب عمیقی فرو رفته بودند. فتنه و فساد جهان را فرا گرفته و اعمال زشت رواج یافته بود. آتش جنگ همه جا زبانه می کشید و دنیا بی نور و پر از مکر و فریب گشته بود. برگ‌های درخت زندگی به زردی گراییده و امید از باروری درختانش قطع شده بود. آبهایش فرو خشکیده و نشانه های هدایت کهنه و ویران شده بود. پرچم‌های هلاکت و گمراهی آشکار و دنیا با قیافه زشتی به مردم می نگریست، و با چهره ای عبوس و غم آلود با اهل دنیا رو به رو می گشت. میوه‌های درخت دنیا فتنه، و خوراکش مردار بود، در درونش وحشت و اضطراب، و بر بیرون، شمشیرهای ستم حکومت داشت.»

ادامه نوشته

انتظار در مکتب تشیع

مکتب تشیع دارای مبناهای اصیلی است که از طریق آن مبناها، انسان‌ها را به سمت تحقق وعده های الهی رهنمون می‌سازد.

یکی از آن مبناهای اساسی و اصیل «انتظار» است که حالتی انسانی است که انسان به خاطر وجود آن، ضمن پیراستن وجود خویش از زشتی‌ها و پستی‌ها و آراستن آن به زیبائی‌ها و خوبی‌ها، در ارتباط مستدام با امام معصوم علیه السلام، همه تلاش خویش را صرف زمینه‌سازی ظهور مصلح آخرالزمان می‌کند و در جهت محقق نمودن وعدۀ پروردگار نسبت به قیام و برپایی دولت اهل بیت (علیهم السلام) با تمام وجود همت خود را مصروف می‌کنند.

طبق این تعریف انتظار فرج عامل مهمی در جهت خودسازی فردی، اصلاح جامعه و کاهش جرائم و مفاسد خواهد بود. تأثیر بسزایی که انتظار در تمام ابعاد وجودی انسان دارد قابل تردید نیست؛ یعنی انتظار، بُعد فردی و اجتماعی انسان را تحت الشعاع قرار داده همه مناسبات او را فرامی گیرد؛ و این خود بالاترین تلاشی است که در راه خدا صورت می‌پذیرد.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله )فرمودند: «أفضَلُ جِهادِ اُمّتی اِنتظارُ الفرج» (1)؛ با فضیلت‌ترین جهاد امت من، انتظار فرج است؛ و پیشوایان معصوم (علیهم السلام) اجر بسیاری برای منتظران بیان کرده‌اند؛ چنان که امام صادق علیه السلام فرمود: «مَن سُرَّ أن یَکُونَ مِن أصحابِ القائم علیه السلام فَلینتَظِر وَ لیَعمَل بِالوَرَعِ وَ مَحاسِنِ الأخلاقِ وَ هُوَ مُنتَظِرٌ فاِن ماتَ وَ قامَ القائم علیه السلام به عدهُ کانَ لَهُ مِنَ الأجرِ مُثلُ أجرِ مَن اَدرَکَهُ فَحِدُّوا و انتَظِرُوا هَنیئاً لَکُم أیَّتُها العِصابَةُ المَرحُومَة» (2)؛ «کسی که دوست دارد از اصحاب و یاران حضرت قائم علیه السلام باشد، باید منتظر ظهور باشد و به پاکدامنی و نیک خُلقی خود را بیاراید در حالی که پیوسته به انتظار نشسته است. پس اگر با این اوصاف از دنیا برود و حضرت مهدی علیه السلام بعد از او قیام کند؛ پاداش او همانند فردی است که امام قائم را درک کرده است. ای گروهی که مورد رحمت خدا قرار گرفته‌اید کوشش کنید و انتظار بکشید [که این مقام والای انتظار] برای شما گوارا باد.»

امام صادق (علیه السلام) در روایت دیگری به یکی از پیروانش دستور داد که «وَ انتَظِر الفَرَجَ صَباحاً وَ مَساءاً» (3)؛ «شب و روز منتظر فرج باش»

بنابراین تنها عامل نجات بخش انسان و امید به سربلندی و تکامل انتظار فرج حضرت مهدی (علیه السلام )است؛ یعنی نه تنها باید منتظر بود بلکه باید منتظری باشیم که لحظه ای از انتظار خویش دست نشَسته و در تربیت خویش و اصلاح جامعه قدم برداریم.

 -------------------------------------------------------------------------------

پی‌نوشت‌ها: 

۱.بحارالأنوار، ج 74، ص 143، ح 26.

2. همان، ج 52، ص 140، ح 50.

3. الغیبة، نعمانی، ص 158، ح 3.

نویسنده: احمد ابراهیمی هُرستانی

منبع:راسخون

جایگاه والای حضرت مهدی(عج) در خطبه غدیر

بزرگنمایی عکس

خطبه غدير در معرفي امام علي (ع) به حضرت بقية الله الأعظم توجه خاصي دارد به طوري كه درخطبۀ غدير 25 جمله درباره حضرت مهدي (عج) آمده است. در خطبه غدير (سخنراني پيامبر (ص)) در معرفي امام علي (ع) به حضرت بقية الله الأعظم توجه خاصي شده است.

خبر دادن از مهدي موعود(عج) براي آن مردمي كه قبول ولايت امير المؤمنين(ع) برايشان سنگين بود، بيانگر آينده نگري اسلام و برنامه بلندمدت دين الهي براي مسلمان است. اگرچه برخي با آنکه آن روز با علي بن ابي طالب عليه السلام بيعت کردند؛ پيمان شکستند. ولي حقايق در طول زمان براي نسل‌ها روشن گشت و از‌ آنجا كه كارها به دست خداوند است، روزي امر اهل بيت عليهم السلام ظاهر می شود. آن روز، جهان به دست جانشينان واقعي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم سپرده مي‌شود و انتقام آنچه در طول قرن ها برايشان رفته است، گرفته می شود.

در خطبۀ غدير 25 جمله درباره حضرت مهدي (عج) آمده است كه آنها را در شش عنوان مي‌توان خلاصه كرد:

الف: بشارت به آمدن او: پيامبر اکرم (ص) در اينباره مي‌فرمايد: او كسي است كه همة پيشينيان به آمدن او بشارت داده‌اند.[1]

ب: خاتميت او: يعني امامت در امامان تعيين شده، اتصال دارد و منقطع نمي­شود تا زماني که به دست خاتم و آخرين آنان كه حضرت مهدي (عج) است، برسد.

ج: مقام و منزلت او: در اين باره دو جهت ذكر شده است:
1. فضايل و مناقب او:
- او انتخاب شدة خداوند و هدايت يافته و كمك شده است.
- نور از جانب خداوند در او قرار داده شده و نوري نيست مگر با او، و حقي نيست جز با او.
2. مقام و شأن اجتماعي او:
- او ولي خدا در زمين و حكم كنندة خدا در ميان خلق است.
- كارها به او سپرده شده و او امين خداوند بر سِر و آشكار الهي است.
- او ياري كنندة دين خدا است.
- او هر صاحب فضلي را به قدر فضلش و هر صاحب جهلي را به قدر جهلش نشانه مي‌دهد.

ادامه نوشته

ندبه امام صادق(علیه السلام) در فراق امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه)

بزرگنمایی عکس

به همراه «مفضّل»، «ابوبصير» و «ابان» خدمت امام صادق(علیه السلام) رسيديم و ديديم كه آن حضرت بر روي خاك‌ها نشسته جامه‌اي خيبري، بي‌يقه و آستين كوتاه بر تن كرده و همانند مادر فرزند مرده در حال گريه و زاري است. سراسر وجود او را حزن و اندوه فرا گرفته بود؛ آثار غم و اندوه در صورتش ظاهر گشته بود...

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) گاه مشتاقانه از زمان ظهور آخرين حجّت خدا صحبت مي‌كند و به حال كساني كه آن زمان را درك مي‌كنند، رشك مي‌برد و مي‌فرمايد: فطوبي لمن أدرك ذلك الزّمان.2
خوشا به حال كسي كه آن زمان را دريابد.
گاه نيز عاشقانه آرزوي درك زمان آن حضرت را مي‌كند و مي‌فرمايد: و لو أدركته لخدمته أيّام حياتي.3
اگر زمان [ظهور] او را درك مي‌كردم همة عمرم را در خدمتش مي‌گذراندم.
و گاه با مشاهدة شرايط غيبت آن حضرت از خود بي خود شده و سيل اشك از ديدگان جاري مي‌سازد: 
«سُدَير صيرفي» مي‌گويد: به همراه «مفضّل»، «ابوبصير» و «ابان» خدمت امام صادق(علیه السلام) رسيديم و ديديم كه آن حضرت بر روي خاك‌ها نشسته جامه‌اي خيبري، بي‌يقه و آستين كوتاه بر تن كرده و همانند مادر فرزند مرده در حال گريه و زاري است.

ادامه نوشته

شوق ديدار يار

از برجسته‏ ترين و به يادماندني‏ ترين ساعات روز عيد فطر لحظاتي است كه منتظران راستين ظهور حضرت ولي عصر(عجل الله تعالی فرجه) آرزوي ديدار آن حضرت را كرده و در فراقش با دلي مملو از اميد اشك حسرت مي‏ريزند. آنان به ياد سخن حضرت باقر(علیه السلام) مي‏افتند كه فرمود: «ما مِن يَومِ عَيدٍ لِلمُسلِمينَ اَضحَيً وَ لا فِطرٍ اِلّا و هُوَ يُجَدِّدُ اللّهُ لآلِ مُحَمَّدٍ (علیه السلام) فِيهِ حُزناً قالَ قُلتُ وَ لِمَ ذلِك قالَ اِنَّهُم يَرَونَ حَقَّهُم في اَيدي غَيرِهِم؛(۱)

هيچ عيد فطر و قربان نيست كه با آمدن آن غم و اندوه آل محمد(صلی الله علیه واله) تجديد مي‏شود راوي گفت: چرا در روز عيد غمگين مي‏شوند؟ امام فرمود: زيرا آنان حق خود را در دست ديگران مي‏بينند و از اينكه افراد غير شايسته بر جايگاه رهبري امت قرار دارد و امام راستين هنوز ظهور نكرده است كه حكومت عادلانه و سايه پر از عدل و داد خود را بر مردم بگستراند، غمگين و ناراحتند. به همين جهت يكي از رايجترين اعمال اين روز كه اولياء خدا و عارفان واصل به آن اهتمام خاص دارند زمزمه دعاي ندبه در روز فطر است كه دردمندانه و عاشقانه با امام زمان(علیه السلام) نجوا مي‏كنند: «هل اليك يا بن احمد سبيلٌ فتلقي...متي ترانا و نراك و قد نشرت لواء النّصرتري...».

اين ابيات مولوي تا حدودي بيانگر راز دل ندبه خوانان عيد فطر است كه به مولاي خويش عرضه مي‏دارند: سر زپايت بر ندارم روز و شب در هوايت بي‏قرارم روز و شب در ميان اين قطارم روز و شب اي مهار عاشقان در دست تو تا قيامت روزه دارم روز و شب تا كه بگشايم به قندت روزه‏ام عيد باشد روزگارم روز و شب چون زخوان فضل روزه بشكنم انتظارم، انتظارم روز و شب جان روز و جان شب اي جان تو بامه تو عيد دارم روز و شب تا بسالي نيستم موقوف عيد روز و شب را مي‏شمارم روز و شب زآن شبي كه وعده كردي روز وصل ابر ديده اشك بارم روز و شب بس كه كشت مهر جانم تشنه است .

ادامه نوشته

وضعیت زنان در آخرالزمان

جامعه پیش از ظهور، جامعه‌ای مملوّ از فساد و بي‌بند و‌ باری‌های اخلاقی است، کردارهای حیوانی گروهی انسان‌نما، آن‌چنان فراگیر مي‌شود که حالت عادّی به خود مي‌گیرد. روایاتی که این وضع اخلاقی پیش از ظهور را بیان نموده‌اند، بسیار زیاد است.

یکی از مسائلی که در حکومت‌های آخرالزّمان مطرح است، بنا بر اخباری که از معصومان(ع) وارد گردیده است، سلطه و نفوذ زنان در امور سیاسی می‌باشد:
امیرمؤمنان(ع) می‌فرماید: «... و آن هنگامی است که زن‌ها مسلّط شوند، کنیزان تسلّط پیدا کنند و کودکان حکومت کنند.»1
«هنگامی که زن‌ها بر تخت سلطنت چیره شوند و بر هر مردی چیره باشند و جز خواسته آنها عملی نگردد.»2
امام صادق(ع) می‌فرمایند: «و زنان را می‌بینی که به‌سان مردان، مجالس (کنفرانس) راه می‌اندازند.»3

وضعيّت اقتصادی زنان درآخرالزّمان

یکی از مهم‌ترین مشکلاتی که بشر در آخرالزّمان با آن سخت دست به گریبان است، مسائل و مشکلات اقتصادی است. نابه‌سامانی عظیم اقتصادی در سرتاسر جهان به وقوع می‌پیوندد و زنان از این واقعه شوم، در امان نخواهند بود؛ بلکه بیشترین ضربه را آنها خواهند خورد.
امام صادق(ع) در بیان نشانه‌های ظهور می‌فرمایند: «بعضی از مردان را می‌بینی که از راه فساد زنان خود ارتزاق می‌کنند.»4
حضرت علی(ع) در بیان نشانه‌های ظهور می‌فرمایند: «زنان در آخرالزّمان به خاطر حرص به دنیا در کسب و کار همسران خود شرکت می‌نمایند.»5

ادامه نوشته

ماجرای هم زدن غذا با انگشت و تماشای عایشه

انس بن مالك می‌گوید: روزى حجّاج بن یوسف ثقفى مرا نزد خویش احضار كرد و درباره جریان به هم زدن و مخلوط كردن غذاى داخل دیگ به وسیله دست، كه توسّط حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها انجام گرفته بود، سؤال كرد. گفتم : روزى عایشه به حضور فاطمه زهرا علیها السلام آمد و دید كه آن حضرت مشغول پختن حریره براى دو فرزندش حسن و حسین علیهما السلام است.

او دید فاطمه سلام الله علیها مقدارى آرد و شیر و روغن داخل دیگ ریخته بود و آن را روى اجاقى كه آتش زیر آن شعله ور بود قرار داده؛ و با انگشت خود، حریره داخل دیگ را در حالى كه مى‌جوشید و غُل غُل مى‌كرد، به هم مى‌زد و مخلوط مى‌نمود.

عایشه با دیدن چنین صحنه‌اى بُهت زده گشت و با حیرت و تعجّب ، از منزل دختر پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله خارج شده و به سوى منزل پدرش ، ابوبكر حركت كرد. و چون به منزل پدرش وارد شد، گفت: پدر! هم اكنون جریان عجیبى را از فاطمه زهرا دیدم كه مرا به حیرت و تعجّب واداشته است .

او را دیدم در حالى كه دیگ حریره ، روى اجاق آتش مى جوشید، با انگشت خویش آنها را به هم مى زد و مخلوط مى‌نمود. ابوبكر گفت: دخترم ! این موضوع را مخفى دار، مبادا كسى متوجّه شود، كه این امر بسیار مهمّ و عظیم است .

ولى همین كه پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله از این جریان آگاه شد، بالاى منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى ، فرمود: مردم از دیدن صحنه جریان دیگ و آتش تعجّب مى كنند و آن را جریانى عظیم و غیر قابل قبول مى پندارند.

و سپس افزود: سوگند به آن كسى كه مرا به رسالت مبعوث كرده و به نبوّت خویش بر انگیخته است ، باید بدانید كه خداوند متعال آتش و حرارت آن را بر جسد فاطمه و بر خون و مو و تمام اجزاء بدنش حرام گردانیده است .

همانا فاطمه و شیعیانش (پیروان واقعى در عمل و گفتار) از حرارت آتش در امان خواهند بود، و بلكه آتش و خورشید و ماه و ستارگان و كوه ها، همه و همه در طاعت فاطمه و نسل او یعنى ؛ اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام مى باشند. و همچنین جنّیان در ركاب آخرین فرزندش ، امام زمان علیه السلام با مخالفان و ظالمان مى جنگند.

و در آن هنگام ، زمین تمام بركات و گنجینه ها و مخازنش را تسلیم مهدى موعود عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف خواهد نمود.

پس واى به حال كسى كه در فضائل و مناقب بى شمار فاطمه شكّ كند، خداوند لعنت كند آن كسانى را كه به هر عنوانى، كینه و دشمنى شوهرش ، علىّ بن ابى طالب را در دل دارند و امامت او و دیگر فرزندانش را نپذیرند و انكار كنند.

و در پایان افزود: بدانید و آگاه باشید كه فاطمه علیها السلام در صحراى محشر بیش از دیگران شفاعت مى نماید و شفاعتش پذیرفته و مقبول درگاه خداوند متعال قرار خواهد گرفت .

الثّاقب فى المناقب، ص 293، ح 250

تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان

پیام های فاطمه (س) درباره ولایت

بزرگنمایی عکس

امـامـت و ولایـت در اسـلام ، از پـایـه هاى اصلى اعتقادى و زیربناى زندگى سیاسى ، اجتماعى و فـرهـنـگى انسان به شمار مى آید. مسلمانان با مذاهب مختلف و نظرات گوناگون ، در ضرورت امامت و رهبرى اتفاق نظر دارند. امّا ولایت در باور شیعه از جایگاه بلند و رفیعى برخوردار است تـا جـایـى كه از نماز، روزه ، حج و جهاد نیز برتر و بالاتر است . امام باقر(علیه السلام) در این باره مى فرماید:

"اسـلام بـر پـنـج چـیز پایه گذارى شده است ، بر نماز، زكات ، حج ، روزه و ولایت . زراره مى گوید: از امام (علیه السلام) سؤ ال كردم كدامیك از اینها برتر است ؟ فرمود: ولایت ! زیرا ولایت كلید همه آنهاست و والى ، دلیل و راهنماى آنهاست ."(1)

بـا تـوجه به روایات فوق ، ولایت و امامت را نمى توان باور یا حكمى جداگانه از احكام دینى دانـست ، بلكه بایدگفت تمامى دین به منزله جسم و ولایت روح آن است . دین بى ولایت دین نیست و انـسـان بـى ولایـت را نـمـى تـوان مـسـلمـان واقـعـى دانـسـت . بـر ایـن اسـاس ‍ اسـت كـه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

مَن ماتَ و لَمْ یَعْرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ مِیتَةَ الجاهِلِیَةِ(2)

هر كس كه امام زمان خویش را نشناسد و بمیرد، به مرگ جاهلى از دنیا رفته است .

ادامه نوشته

آخرالزّمان، از زبان پیامبر(ص)

بزرگنمایی عکس

***  الّلهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم***

میلاد پربرکت پیامبر صلح و رحمت حضرت محمد صلی الله علیه وآله و رییس مکتب تشیع حضرت امام صادق علیه السلام بر مسلمین جهان مبارک باد.

از علی(ع) پرسیده شد: آن زمان چه زمانی است؟ پاسخ گفته شد: «زمانی است که پست‌فطرتان همه جا را پر مي‌کنند؛ بزرگواران کمیاب مي‌شوند؛ روزگاری است که پادشاهان چون درّندگان، تهیدستان، طعمة آنانند؛ راستی غارت مي‌شود و دروغ، فراوان مي‌گردد. مردمانشان با زبان، تظاهر به دوستی دارند؛ امّا در دل، دشمن هستند. گناه همه جا را فرا مي‌گیرد و علنی به گناه افتخار مي‌کنند و اسلام را چون پوستینی واژگونه مي‌پوشند.»1

احادیث بي‌شماري از پیامبر اکرم(ص) در جلد 22 «بحارالانوار»، صفحة 453 و «کنزالاعمال» دربارة روزگار غربت اسلام در آخرالزّمان از شیعه و اهل‌سنّت نقل شده که در اینجا به برخي از آنها اشاره مي‌کنیم:

شخصيّت‌های بزرگ، حیله‌گر خوانده مي‌شوند.
«روزگاری خواهد آمد که دین خدا تکّه تکّه خواهد شد. سنّت من در نزد آنان بدعت و بدعت در نزد آنان سنّت باشد، شخصيّت‌های بزرگ در نزد آنها حیله‌گر خوانده مي‌شوند و اشخاص حیله‌گر در نزد مردم، با شخصيّت و وزین خوانده شوند.
مؤمن در نزد آنان حقیر و بي‌مقدار مي‌شود و فاسق به پیش آنها محترم و ارجمند باشد، کودکانشان پلید و گستاخ و بي‌ادب و زنانشان بي‌باک و بي‌شرم و بي‌حیا شوند، پناه بردن به آنها خواری و اعتماد به آنان ذلّت و درخواست چیزی از آنها نمودن، جامة درویشی به تن کردن و مایة بیچارگی و ننگ است.

در آن هنگام خداوند، آنان را از باران به هنگام، محروم سازد و در وقت نامناسب، بر آنها ببارد.»

اگر در جمع آنها باشی به تو دروغ گویند.
«زمانی بر مردم بیاید که چهره‌هایشان، چهره‌های آدمیان ولی دل‌هایشان، دل‌های شیاطین باشد، به‌سان گرگان درّنده، خونریز باشند. از منکرات اجتناب نکنند، پیوسته به کارهای ناپسند خویش ادامه دهند، اگر در جمع آنها باشی به تو دروغ‌گویند و اگر خبری برایشان بازگویی تو را دروغ‌گویی شناسند و چون از آنها غایب باشی، غیبتت کنند. افراد بد، بر آنان مسلّط شود که آنان را به انواع عذاب معذّب دارند، نیکانشان دعا کنند ولی اجابت نشود.»

ادامه نوشته