شهید عطری

«سیداحمد پلارک» شهیدی است که از مزارش بوی خوش همچون گلاب به مشام می رسد و برخی او را شهید عطری می نامند.

شهید پلارک شهیدی از خطه آذربایجان شرقی است که نماز شب و قرائت روزانه زیارت عاشورای او زبانزد عام و خاص بود.

پلارک در تاریخ 22 فروردین سال 66 در عملیات کربلای 8 زمانی که 23 سال سن داشت به فیض شهادت نائل آمد و اکنون 26 سال از آسمانی شدن او می گذرد اما همچنان مزارش معطر و تر و تازه است بطوری که این امر سبب حضور شمار زیادی از افرادی است که روزانه برای مشاهده این مزار و استشمام بوی خوش آن از نزدیک به قطعه 26 بهشت زهرا مراجعه می کنند.

یکی از دوستان شهید پلارک می گوید: سیداحمد دائما در جبهه حضور داشت، من از سال 65به او ملحق شدم و از نزدیک همراه او بودم.

ادامه نوشته

هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم


هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم

من اگر منتظر یار نباشم چه کنم؟

گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است

خون جگر از غمت ای یار نباشم چه کنم؟

عده ای بر سر آنند اسیرت نشوند

من بر آنم که گرفتار نباشم چه کنم؟

تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم

راستی راستی بیمار نباشم چه کنم؟

چهارده بار خدا عاشق تو شد من اگر

عاشق روی تو نباشم چه کنم؟

ابرویت تیغ مصری است که جان می طلبد

به طلبکار بدهکار نباشم چه کنم؟

خواستم نام مرا هم بنویسند همین

سر بازار خریدار نباشم چه کنم؟

من اگر مثل تو هر صبح و غروبی آقا

فکر بین در و دیوار نباشم چه کنم؟

علی اکبر لطیفیان

حدیث زهره


انس بن مالك روايت مى كند: روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با ما نماز صبح به جاى آورد، پس از فراغت از نماز روى مباركش را به سوى ما گرداند و فرمود: اى جماعت مسلمانان ! هركس كه آفتاب را از دست بدهد، پس بايد به ماه تمسك جويد، و در فقدان ماه دست به دامان زهره شود، و اگر زهره را نيابد به دو ستاره فرقدان پناه آورد. از پيامبر اكرم سوال شد كه : يا رسول الله ! مقصود از آفتاب و ماه و زهره و فرقدان (دو ستاره نورافشان ) چيست ؟ فرمود: من آفتابم ، على ماه ، و فاطمه زهره است و دو ستاره حسنين عليهماالسلام هستند، آنان با كتاب خدا دو دستاويز بشرند و همواره به هم پيوسته اند و هرگز از يكديگر جدا نمى شوند تا در كنار حوض كوثر به من ملحق شون .
 (احقاق الحق ، ج 24، ص 250)

اینفوگرافی / به مناسبت شهادت سید شهیدان اهل قلم

فقط شبيه خودت هستي!

نه مثل ساره اي و مريم ! نه مثل آسيه و حوّا
فقط شبيه خودت هستي ! فقط شبيه خودت زهرا!

اگر شبيه كسي باشي ، شبيه نيمه شب قدري
شبيه آيه تطهيري! شبيه سوره « اعطينا»!

شناسنامه تو صبح است ، پدر تبسّم و مادر نور
سلام ما به تو اي باران ، سلام ما به تو اي دريا!

كبود شعله ور آبي! سپيده طلعت مهتابي!
به خون نشستن تو امروز، به گل نشستن تو فردا!...

بگير آب و وضويي كن ، ز چشمه سار فدك امشب
نماز عشق بخوان فردا ، به سمت قبله عاشورا

علیرضا قزوه 

شهيدي كه حضرت زهرا (س) خبر شهادتش را داد


صبح يك روز گرم تابستاني زير سايه چادري در هفت‎تپه مأمن لشكر خط‎ شكن 25 كربلا لابه‌لاي تپه ماهورها ، تك و تنها نشسته بودم . شهید نورالله ملاح را ديدم كه از دور در طراز نرم و ملايم نور با لبخندي از جنس سرور به طرفم مي‌آمد . سرش را از ته تراشيده بود. مهربان كنارم نشست.

گفتم: پسر ، قشنگ شدي‌ها ! عجبا چرا اين روزها بعضي از بچه‌ها موهاشون رو از ته مي‌تراشند ! نكنه خبرايي هست و ما بي‎خبريم ، عين حاجي واقعي‎ها شدي‌ها . تقصير كه ميگن همينه ديگه ، نه؟ »

شهيد ملاح دستش را روي شانه‌هايم چفت كرد و با لبخندي غريبانه گفت : « سيد ، بذار برات از خواب ديشب بگم . تو هم از اصحاب خواب ديشب من هستي . »

گفتم : « من ! اين يعني چي ؟ خواب ! حالا چه خوابي ديدي ؟ پسر نكنه جرعه شهادت را تو خواب نوشيدي !‌ »

گفت: « برو بالاتر سيد ، اصلاً يادت هست من هميشه بهت مي‌گم كه به شكل غريبانه‌اي شهيد مي‌شم ، تو هي به من بخند، ولي ديشب به ظهور رسيدم ، بشارتش را گرفتم. »

خنديدم و گفتم : « آره ، تو از همين حالا سوت شهادتت رو بزن !‌ »

گفت : « خواب ديدم همين اطرافم، بعد يكي به اسم صدا زد، نگاهي به دور و برم انداختم، صدا از تو چادر حسينيه گردان مي‌آمد، اما صدا يك‏جورايي غريبانه خاص بود، حيرت كردم! مثل اون صدا تا به حال هيچ ‎كجا نشنيده بودم. آرام و بي‌تاب و بي‌قرار ، گوشه چادر را كنار زدم، پر شدم از عطر ناب ، در دم فرو ريختم. ناگهان انديشه‌اي مثل يك وحي ريخت توي دلم. مقابل تكه‌اي از نور زانو زدم. مثل وقتي كه مقابل ضريح آقا عليّ‎بن موسي ‌الرضا (ع) مي‌خواستم سلام بدهم با اشك و بغض و بي‌قراري گفتم :


 « السلام عليك يا فاطمة الزّهرا (س) »

ادامه نوشته

توهین هایی که دیده نشدند و فریادهایی که در گلو ماسیدند(بخش 3)

Clive Barker's Undying

داستان بازی در دهه 1920 اتفاق می افتاد و ماجراجویی های فردی به نام پاتریک گالووی (Patrick Galloway) را به نمایش درمی آورد. بازی در سال 1923 بعد از جنگ جهانی اول شروع می شود. پاتریک نامه ای از دوستش جرمیا کاونانت (Jeremiah Covenant) دریافت می کند که در آن به موضوعات و اتفاقات مختلفی اشاره شده و در بین آن ها از خطر جدی ای که خانواده اش را تهدید می کند، صحبت می شود.
گالووی برای ملاقات دوستش به ایرلند می رود و در آنجا با اتفاقات ماوراء الطبیعه زیادی مواجه می شود. جرمیا کاونانت یکی از پنج پسر خانواده است که با خواهر و برادرش که آمبروس (Ambrose) و لیزبت (Lizbeth) نام دارند و دو خواهر برادر دوقلویش هارون (Aaron) و بتانی (Bethany) زندگی می کند.
جرمیا در کودکی یک کتاب مخفی در کتابخانه پدرش پیدا می کند که در آن به محلی وسیع اشاره می کند که در اختیار خانواده او است. این کتاب به ظاهر، کودکانه است، اما خشم شیاطین را علیه خانواده او برمی انگیزد. زمانی که او به بزرگسالی می رسد، حس می کند که همه اعضای خانواده اش، رو به دیوانگی می روند و احتمالاً پس از مدتی خواهند مرد.
در حقیقت جرمیا تنها عضو خانواده است که این اتفاقات برایش رخ نمی دهد. نفرین کتابی که او پیدا می کند، گریبانگیر خانوده اش می شود و آن ها را به موجودات شیطانی تبدیل می کند. در این بازی در مکانی که خانه شیطان معرفی می شود و شر از آنجا نشأت می گیرد، به وفور می توان کلمه الله را مشاهده نمود.

نکاتی که باید به آن ها توجه داشت:
ارتباط دادن کلمه الله به شیطان و شرارت.

ادامه نوشته

هفت سین مادرم

می رسد عید و دلها شاد و خرم

همه درفکر دیدارند با هم 

 

همه آماده اند سفره بچینند 

به فکر سفره های هفت سینند 

 

منم در سفره دارم هفت سین را 

ولی توام شده با داغ زهرا 

 

بود سین نخستین سیلی کین 

به روی مادرم با دست سنگین 

 

ببین بر سفره سین دومم را 

که سویی نیست در چشمان زهرا 

 

بگویم سین سوم تا بسوزی 

که مادر سوخت بین کینه توزی 

 

از این ماتم دل حیدر غمین است 

که سین چارمم سقط جنین است 

 

به روی سفره سین پنجم این است 

سر سجاده اش زینب حزین است 

 

شده سفره پر از اشک شبانه 

ششم سین مانده سوت و کور خانه 

 

چه گویم ای عزیز از سین آخر 

بود آن سینه ی مجروح مادر

 

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

۱۶جمله طلایی رهبر انقلاب در حرم مطهری رضوی

رهبر معظم انقلاب در اولین روز از سال ۱۳۹۲ در جمع زائران و مجاوران حرم مطهر امام رضا(ع) در رواق امام خمینی(ره) حاضر شدند و بیانات بسیار مهمی را درباره مسائل داخلی و خارجی بیان کردند.

به گزارش فرهنگ نیوز به نقل از جهان ۱۶ محور و جمله مهم تر را از متن سخنان رهبر انقلاب گلچین کرده است که در ادامه می آید:

* بعضی مردم خودمان وقتی به اوضاع کشور نگاه می‌کنند، فقط ضعف‌ها را می‌بینند. گرانی و افت تولید در برخی واحدهای تولیدی کشور را می‌بینند. فشارهای دشمن را می‌بینند. فقط مشکلات را مشاهده می‌کنند. این نگاه، نگاه ناقصی است. من نگاه متفاوتی دارم. من وقتی به اوضاع کشور و ملت نگاه می کنم میدان عظیم پرچالش را مشاهده میکنم که ملت ایران در این میدان به رغم دشمنان، سربلند و پیروز ظاهر شده است.

*امروز یک شبکه تبلیغاتی بسیار عظیم با هزاران رسانه از انواع گوناگون آنها مشغول به کار است برای اینکه اثبات کند در کشور ایران پیشرفتی صورت نمی‌گیرد و پیروزی‌های ملت ایران را انکار کنند و اگر ضعفی در ایران هست، بزرگ و عمده کنند و در مقابل چشم همه قرار دهند اما قوت‌ها و نقاط جوشش ملت ایران در سراسر کشور را پنهان کنند.

* آن خانم بی‌کفایتی که مسئولیت سیاست خارجی کشور آمریکا را برعهده داشت(هیلاری کلینتون)، سینه را سپر کرده و گفت میخواهیم تحریم‌هایی درباره جمهوری اسلامی اعمال کنیم که ایران فلج شود. و حالا عرض خواهم کرد که فعالیت‌ها و اقدامات آنها چه بود و چه شد و به کجا انجامید؟ هر کس صحنه را درست ببیند و قضاوت کند به ملت ایران آفرین می‌گوید. امروز صدای هوشمندان نکته‌بین دنیا را می‌شنویم. نخبگان و هوشمندان جهان به ملت ایران آفرین می‌گویند.

* لانه اصلی توطئه علیه ملت ایران کجاست؟ پاسخ به این سوال دشوار نیست. ۳۴ سال است که هرگاه نام دشمن برده می‌شود، ذهن ملت ایران متوجه دولت آمریکا می‌شود. (فریاد مرگ بر آمریکای مردم)

* گاهی سردمداران رژیم صهیونیستی ما را تهدید به حمله نظامی می کنند اما خودشان هم میدانند و اگر نمیدانند بدانند اگر غلطی از آنها سر بزند جمهوری اسلامی، تل‌آویو و حیفا را با خاک یکسان خواهد کرد.

ادامه نوشته