حج در آیین یهود
همچنين از حضرت ابى جعفر، باقر(عليه السلام) روايت شده كه فرمود: «موسى بن عمران(عليه السلام) با گروهى مركّب از هفتاد تن از پيامبران به قصد حج از گذرگاه «روحاء» عبور مى كرد در حالى كه مى گفت: « لَبَّيْكَ عَبْدُكَ ابْنُ عَبْدَيْك. ».
و نيز از قول آن حضرت نقل شده كه: «موسى(عليه السلام) از رمله مصر محرم شد و از «صفائح الروحاء» با حالت احرام گذشت و بر ناقه اى سوار بود كه مهار آن از برگ خرما بود و دو جامه قطوانى (سفيد) بر تن داشت و تلبيه مى گفت و كوه ها او را در تلبيه همراهى مى كردند.»
و نيز از امام صادق(عليه السلام) است كه فرمود: «موساى پيامبر(عليه السلام) از صفائح روحاء عبور كرد و بر شتر سرخ موى سوار بود كه افسار آن از برگ خرما بود و دو جامه قطوانى (سفيد و كوتاه) دربرداشت و مى گفت: لَبَّيْكَ يا كَرِيمُ لَبَّيْك ».
و ازرقى گويد: «پيامبر خدا، موسى(عليه السلام) بر شتر سرخ موى سواره حج كرد و به روحاء گذشت و دو جامه قطوانى دربرداشت كه يكى را به صورت لنگ بست و ديگرى را بر دوش افكند و طواف خانه كرد و سپس سعى صفا و مروه نمود و درحالى كه صفا و مروه را سعى مى كرد، ندايى از آسمان شنيد كه مى گفت: «لَبَّيكَ عَبْدي أنا مَعَك» و موسى(عليه السلام) با شنيدن اين ندا به خاك افتاد و سجده كرد».
حضرت موسى(عليه السلام) از پيامبران اولوالعزم بود و امكان نداشت از طريق حجّ صحيح منحرف گردد و به راهى كه جز رضاى خداوند است، ره بسپارد. بنابراين، انحراف هايى كه در حج يهود رخ داده، عملكرد پيروان موسى(عليه السلام) است كه به تعاليم و اوامر خداوند ملتزم نشده و در نتيجه به انحراف گراييدند و عقوبت گناهانشان را ديدند و به خفّت و ذلّت موسوم شدند; آن گونه كه خداوند در قرآن كريم فرمود:
{...ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَب مِنَ اللهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ}
«نشانه ذلّت و بدبختى بر آنان زده شد و مشمول خشم خدا شدند; چرا كه نسبت به آيات خدا كفر ورزيدند و پيامبران را به ناحق كشتند، از آن رو كه به تبهكارى و تجاوز گرويدند.»
انحراف يهود در حج
يهوديان سنّت پيامبرشان، موسى كليم الله را ـ كه در حج به خانه خدا توجه داشت ـ پيروى نكردند و چنانكه گفتيم، بيشتر تعاليم شريعت موسى و از جمله حج را تحريف كردند. گفتنى است كه در حال حاضر حج از ديدگاه يهوديان واجب نيست و از اركان عبادات آنها به شيوه اى كه در اسلام ديده مى شود، به شمار نمى آيد و حداكثر به عمره مسلمانان شباهت دارد.
پس از كليم(عليه السلام) يهود به فرقه هاى مختلف درآمدند و هر فرقه اى شيوه اى را براى حج برگزيد و مكانى را براى آداب و مراسم حج انتخاب كرد; به عنوان مثال:
1. گروهى از آن ها آهنگ بيت المقدس و هيكل سليمان نمودند.
2. گروهى به كوه طور سينا رفتند.
3. برخى «بئر حىّ» واقع در نزديكى شهر الخليل را برگزيدند.
4. برخى ديگر به اماكن متبركه به تعبير آنها، كه مهم ترين آنها كوه هاى برافراشته و تپه ها و چاه هاى آب و اماكن ديگر طبيعى است، رفتند.
حج به بيت المقدس
بيت المقدس يا قدس از اهمّ اماكن مقدس نزد يهود است. همچنين اين مكان مقدس از نگاه مسيحيان و مسلمانان مورد احترام است، از اين رو حج بيت المقدس از قدرت ويژه اى برخوردار مى باشد.
يهوديان به ويژه فرقه «يهودا» كه از داود و سليمان تبعيت مى كنند، براى بيت المقدس به ويژه پس از بناى هيكل معروف درقدس شريف به دست حضرت سليمان(عليه السلام)، احترام خاصى قائل اند.
قداست بيت المقدس از نظر يهوديان مقارن با بناى هيكل سليمان است. هيكل سليمان معبد مركزى يهود بود كه حرم حج و قبله نماز آنها از زمان داود و سليمان به شمار آمده است. اين معبد بزرگ در رهگذر تاريخ رو به ويرانى نهاده و امروزه جز بخشى از ديوار اصلى آن نمانده است كه يهوديان آن را «ديوار غربى» مى خوانند و ديگر امت ها به نام «ديوار سوگوارى». اين ديوار بخشى از حصارى است كه در عهد هيروديس بنا شده كه هم عصر تولّد عيسى(عليه السلام) بوده است.
قدس شهرى است در نقطه مركزى فلسطين كه بر فراز تپه اى از سنگ، به ارتفاع 762 متر قرار گرفته و با شهر «يافا» كه شهر جديد البنايى است، تقريباً پنج كيلومتر فاصله دارد.
بيت المقدس از نظر پيروان آيين هاى يهود و مسيحى و اسلام مورد تقديس و احترام است و مقدسات آيين هاى سه گانه در اين شهر تاريخى قرار دارد. يهوديان عقيده دارند كه يكى از ديوارهاى مسجد الاقصى با سنگ هايى ساخته شده كه از هيكل سليمان برجاى مانده و همان ديوار معروف به ديوار سوگوارى است. شايد اين شهر همان شهرى باشد كه در سفر تكوين تورات به نام «شليم» از آن ياد شده كه داود پس از خارج ساختن آن از دست «يبوسيان»(3) پايتخت خود گرفت و سليمان هيكل عظيم را در آن ساخت و بر عظمت و شكوه آن افزود و پادشاهان يهودا آن را مقرّ سلطنت خود قرار دادند و بسيارى از پيامبران بنى اسرائيل آنجا ظهور كردند و به ترويج شريعت خود پرداختند. گويند: «هر وجب از اين سرزمين جايگاه نماز پيامبرى بوده است».
اعراب با يهوديان جنگيدند تا بيت المقدس قديم را از چنگال آنها برهانند و يهوديان ناگزير از اين شهر عقب نشينى كردند، ليكن شهر جديد بيت المقدس همچنان در قبضه آنهاست.
خلاصه آنكه: فرقه يهودا، بيت المقدس و هيكل سليمان را محلّ برگزارى حج سالانه خود قرار داده و در عيد سالانه موسوم به «عيد ففصح» به برگزارى مراسم مى پردازند. اهمّ مراسمى كه در آنجا انجام مى شود، قربانى است كه تعاليم دينى آن ها به آنان توصيه كرده است و با آنچه در تورات آمده تفاوت بسيار دارد. تورات به قربانى كردن گاو فرمان مى دهد.(4) اما رساله دينى آنها قربانى كردن انسان را توجيه مى كند! بدينگونه در عيد ففصح قربانى از كودكانى انتخاب مى شود كه بيش از ده سال ندارند و يا كمى بيش از ده سال داشته باشند. خون اين قربانى را با خمير مى آميختند و بدان تبرك مى جستند.
يهوديان خون قربانى را به طرق گوناگون بيرون مى كشند. گاهى قربانى را به صورت زنده در بشكه اى قرار مى دهند كه در اطراف آن بشكه، سوزن هايى به داخل تعبيه شده كه بر بدن قربانى فرومى رود و خون از آن سوزن ها جارى مى گردد و قربانى با عذاب و شكنجه جان مى سپارد و در اين حال يهوديان از لذت سرمست مى شوند(5) و گاه شريان هاى قربانى را از چند موضع پاره مى كنند تا خون از رگ ها بيرون بپاشد و گاه كودك را همانند گوسفند قربانى مى كشند و خون آن را به نحوى كه اشاره شد مى گيرند و به حاخام يا كاهن يا ساحر مى دهند تا در تهيه فطيرهاى مقدس يا عمليات سفحر از آن استفاده كند.
زمان برگزارى حج يهود در بيت المقدس، روز چهاردهم ماه اول سال دينى آن ها، ماه نيسان است كه به مناسبت نجات موسى و بنى اسرائيل از فرعون و قوم و خروج از مصر جشن مى گيرند.
ويل دورانت، درباره قربانى كردن كودكان مى نويسد:
«پيشينيان يهود را همانند پاره اى از اقوام عادت بر اين بوده كه كودكى را قربانى كنند. اين كار را دوست مى داشتند تا بدينوسيله خشم آسمان را فرو نشانند! به مرور زمان ترجيح دادند اين قربانى را از ميان كودكان مجرم كه به اعدام محكوم مى شدند، برگزينند. بابلى ها به اين قربانى جامه پادشاهى مى پوشاندند تا به فرزند پادشاه شباهت پيدا كند سپس به دار مى آويختند و اين كار در «رودس» و عيد «كرونس» بود. گمان مى رود كه قربانى كردن گوسفند يا بزغاله در عيد ففصح در حقيقت تخفيف حكم قربانى بوده كه با پيشرفت تمدن از قربانى انسان به قربانى حيوان تحوّل يافته است.»
چنين به نظر مى رسد كه يهوديان در حال حاضر برّه يا بزغاله اى را در حج بيت المقدس قربانى مى كنند و انسان كشى يهوديان به شيوه ديگرى درآمده است!
كوه موسى (عليه السلام) در صحراى سينا
يهوديان بر اين باورند كوهى كه در طور سينا واقع است و 320 كيلومتر از منطقه «عيون موسى» فاصله دارد و ارتفاع آن به 7600 پا مى رسد همان كوهى است كه خداى تعالى با موسى(عليه السلام) در آن سخن گفت و الواح مقدس را بر او فروفرستاد. از اين رو يهود كوه سينا را طى قرن ها تقديس كرده و آهنگ زيارت آن نموده و آن را از مقدسات خود شمرده است.
«منشه حاريل» استاد جغرافياى دينى و تاريخ اديان در دانشگاه هاى عبرى مى گويد: «يهود همه ساله حج مى گزارند. از قرن هفتم ميلادى تا به امروز آهنگ زيارت كوه موسى را مى كنند و براى رسيدن به اين مكان، مشقت زيادى را متحمل مى شوند و 3800 متر كوه پيمايى مى كنند تا به قلّه آن برسند. آنها معتقدند كه خداوند از بالاى اين كوه با موسى(عليه السلام) تكلم كرده و همو رسالت و وصايايى را دريافت نموده است.
اين كوه براى آنان به مثابه كعبه براى مسلمانان است. عدد كسانى كه از بيست ميليون يهودى مشقت حج اين كوه را تحمل مى كنند، كم نيست اين كوه به صورت يكى از اماكن مقدس يهود درآمده است.»
نامبرده سپس به بيان بطلان اين باور يهوديان پرداخته و در مقاله اى كه در مجله المختار آلمان سال 1974 به چاپ رسيده، تصريح مى كند: آنچه در گزارش هيأت اعزامى آمريكايى آمده درست است و نتايج حاصله با نتيجه تحقيق مركزى وى هماهنگى دارد و مى افزايد: كوهى كه يهوديان به حج آن مى روند، كوهى نيست كه در آن جا خداوند با موسى سخن گفته است و هنگامى كه دليل عدم موافقت او را با انتشار رسمى اين تحقيق مى پرسند، پاسخ مى دهد: اعلام اينگونه مباحث و ديگر حقايق تاريخى به احساسات دينى و باورهاى آنها نسبت به اسطوره اى كه به صورت يك عقيده درآمده است، لطمه خواهد زد.
حقيقت اين است كه آنچه تورات در مشخصات و علائم كوه موسى(عليه السلام) ذكر مى كند با آنچه در كوهف مورد توجهف يهود در حج سالانه ديده مى شود، تفاوت دارد; مثلا فاصله اين كوه با «عيون موسى» و ارتفاع آن و ديگر علائم و نشانه ها و توصيف آن منطقه به عنوان معادن فيروزه و مس، كه يهوديان در آن تاريخ به صنعت و تجارت آن شهرت داشته اند.
در حالى كه كوه مورد توجه يهود در حجّ سالانه، از «عيون موسى» فاصله دارد و ارتفاع آن از كوه مذكور در تورات بيشتر است و مطالعات هيأت آمريكايى درباره آثار منطقه با آن وفق نمى دهد و معدن فيروزه و مس در آن جا وجود ندارد.
بنابراين اعتقاد اسطوره اى يهود درباره اين كوه، يك بدعت آشكار است كه هفت قرن پس از ميلاد مسيح(عليه السلام) به وجود آمده، مانند آداب و تعاليم يهودى و تدوين تورات و نظائر آن. اما مناسك حج يهود به اين كوه را از مقايسه اى كه (هوتسما = Houtsma) ميان وقوف مسلمانان به عرفات و كوچ بنى اسرائيل به كوه سينا نموده است، مى توان بيان كرد.
آنها از معاشرات با زنان خوددارى مى كنند. (سفر خروج، فصل 19، آيه 15) آنها لباس هاى خود را براى اين مراسم شست و شو مى دهند (سفر خروج 19/10/14) و در برابر خدا مى ايستند همانگونه كه مسلمانان از زن اجتناب نموده و با جامه احرام دربرابر خالق وقوف مى كنند.
از جمله مناسك اين كوه، نوشيدن آب از چشمه موسوم به «شيلوة مقدس) است كه دعاى خاصى دارد و روشن كردن عبادتگاه و قربانى و آداب ديگر. به علاوه موسم آن كه معمولا «عيد سايبان بندى» يا «روز استغفار» است.
طبيعى است كه هنگام بحث از معناى حقيقى اين موسم، آن را با «عيد پاييز» يهوديان سامى شمال مقايسه كنيم. عيد سايبان بندى يا روز استغفار چيزى است كه در تورات آمده و غالباً با عبارت اختصارى بر آن اطلاق «حج» مى شود (سفر القضات، فصل 21، فقره 19 و...) و (سفر شاهان نخستين، فصل هشتم، فقره 2 و 65).
نویسنده: محمدتقی رهبر
منبع: tebyan.net
ادامه دارد
ای عزیز فاطمه!