در صورتي که مي بينيم هيچکدام از اين تعبيرات در حديث نيامده است،و هيچ نوع قرينه اي هم موجود نيست که لفظ «تسويه»، در معناي تخريب و يا هم سطح با زمين قرار دادن بکار رفته باشد.

وانگهي أصلاًمحو نمودن آثار قبر و مساوي نمودن آن با زمين در شرع مقدس اسلام استحبابي ندارد بلکه ظاهراً اجماع فقهاء اسلام بر اين است که ارتفاع و بلندي قبر از سطح زمين في الجمله و بنا بر بعض فتاوي و روايات تا حد چهار انگشت باز يا بسته از مستحبات دفن است.( 7 )

و لذا مناسبترين و نزديکترين معني از معاني محتمله نسبت به معناي لغوي «تسويه» که «تعديل» است، همانا معناي «تسطيح» يعني مسطّح نمودن و صاف کردن روي قبر مي باشد که مقابل «تسنيم» است.زيرا آن روز از رسوم جاهلي يکي آن بوده که روي قبر را «مسنّماً» يعني به صورت «پشت ماهي» مي ساخته اند.

و احتمالاً کلمه مشرفاً نيز در حديث مزبور اشاره به همين صورت مي باشد و چون اين کيفيت در شرع مقدس اسلام مکروه است لذا در حديث امر به «تسطيح» آن شده است که در عين بلند بودن از زمين صاف و مسطح باشد.

و ثانياً: بنا به گفته اهل تاريخ در آن زمان به مقتضاي اعتقاد سخيف بت پرستي که در افکار مردمان آن عصر رسوخ يافته بود پس از دفن اموات تمثالها و صورتهايي روي بعضي از قبر ها نقش مي کردند وآنها را مي پرستيدند.

و لذا بفرض اينکه «تسويه» در حديث به معناي «تخريب» باشد ترديدي نخواهد بود در اينکه مقصود تخريب آن نوع از قبرها است، مخصوصاً با توجّه به اينکه در همان

حديث آمده است:« ولا تمثالاً الا طمسته» يعني:تو،مأموريت داري که هيچ صورت و تمثالي را مگذاري،مگر اينکه آنرا محو کني.

وگرنه در همان زمان قبرهاي مسلمانان در مرئي و منظر پيامبر اکرم (صلّي الله عليه وآله) بوده و هرگز دستور خراب کردن آنها را نداده است.

و ثالثاً: بفرض اينکه حديث سنداً صحيح و دلالتاً نيز تمام باشد و مفاد آن، تحريم « رفع قبور» باشد، ولي مع الوصف ارتباطي به گنبد و صحن و رواق و ضريح نخواهد داشت ، زيرا هيچکدام از اينها «قبر» نيستند بلکه تمام اينها ساختمانهايي هستند جدا از قبر که در اطراف و يا برفراز قبر ساخته مي شوند.

و رابعاً: اين قبر شريف پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است که از همان ابتدا امر، طبق وصيّت خود آن حضرت(8) در بقعه و حجره طاهره واقع شده و بعداً نيز ابوبکر و عمر در همان بقعه دفن شده اند .

و امروز هم پس از گذشت چهارده قرن مي بينيم آن قبر شريف مزيّن به قبّه و بارگاه و ضريح و ديگر تزيينات عاليه است و همه ساله زيارتگاه و مرکز اجتماع صدها هزار مسلمان از عارف و عامي مي باشد و هيچگاه از زمان صحابه تا به امروز اين جريان مورد اعتراض مسلمانان قرار نگرفته است.

آيا به زعم آقايان «وهابيان» رسول اعظم خدا (صلي الله عليه وآله و سلم) (العياذ بالله) با وصيت خود، به دفن جسد مطهرش در حجره طاهره که مرتفع بوده است وصيت به «بدعت» نموده و تمامي اصحاب با دفن آن حضرت در ميان حجره و بعد هم با دفن ابوبکر و عمر در همان بقعه شريفه،رضا به «بدعت» داده اند و عموم امت اسلامي در طول چهارده قرن ه مرقد مطهّر رسول خدا و مدفن شيخين را، با همان بنا و ساختمان ابقا نموده و برتزيين و تشريفاتش افزوده اند و قبه و ضريح از براي آن ساخته اند، همه و همه ،ضالّ و گمراه و مبتدع بوده و هستند؟؟!! ما لکم کيف تحکمون؟(9)

مسلم است که امام (عليه السلام) ابو الهياج اسدي را تنها در دوران حکومت و خلافت خويش مأموريت داده است.بنابراين باز هم اين سئوال پيش مي آيد که : مأموريت امام (عليه السلام) به ابوالهياج در کجا و چه وقت بوده است؟ در عصرخلافت امام علي (عليه السلام) و پس از فتوحات اسلامي وپس از دوران خلفاي سه گانه يا پيش از آن ؟ امام (عليه السلام) ابوالهياج را به کدام يک از سرزمينها فرستاده تا قبرها را ويران و صاف و بتها را محو و نابود کند؟! در هر حال ،در هر دو روايت،فرمان صادره از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) و امام علي (عليه السلام) ـ اگر هر دو خبر صحيح باشد ـ فرمان نابودي و ويراني قبور مشرکين در سرزمين شرک است. گسترش اين حکم مسلمانان و وجوب ويراني آنها از کجاي روايت به دست مي آيد؟ً! (۱۰)

تا به حال اشکالات و شبهات وهابيان در مورد تخريب قبور (بالعموم )، به طور اختصار جواب داده شد؛الان به اشکالي که بالخصوص در مورد قبور ائمه بقيع کرده اند مي پردازيم:

بقيع يک گورستان عمومي است وتمام مسلمين در آن حق دارند و شما با ساختن گنبد و بارگاه و ساختمان، مانع از دفن ديگر مسلمانان در آنجا مي شويد چراکه شما بيش از مقدار مورد نياز،مکان اشغال کرده ايد فلذا به حقوق ديگران تجاوز نموده ايد، و ما به عنوان وکلاي مردم، حق آنها را از شما مي ستانيم و مانع ساخت اين ساختمانها مي شويم .

پاسخ اين شبهه ـ که در بادي أمر به نظر وارد مي آيد ـ با توجه به مطالبي که در ابتداي مقاله آمده است به سادگي داده مي شود مگر آنکه کسي عناد کند که در اين صورت با او بحثي نداريم چرا که خفته را مي توان بيدار کرد ،ولي کسي که خود را به خواب زده نمي توان بيدار کرد.
در صدر اسلام دفن بزرگان و افراد متشخص در خانه خصوصي رسم بود چنانکه پيامبر اکرم (صلّي الله عليه وآله) در حجره خويش مدفون گشتند، و عباس عموي پيامبرو فاطمه بنت اسد در خانه عقيل بن ابيطالب دفن گرديدند ،آنگاه بعد ايشان امام حسن مجتبي و به مرور زمان سه امام ديگر به آن بدن پاک پيوستند ؛که با گسترش بقيع ،اين خانه را نيز در بر گرفت.بنابراين مي بينيم که مکان دفن اين عزيزان منزل خصوصي است وتجاوز به حقوق ديگران نيست تا اين مهربانتر از دايه ها ـ به زعم خود ـ آن را دستاويز خود قرار دهند و براي نجات از سقوط خود و حفظ عقايد پوشالي و پوچ خود بدان چنگ زنند،بله خوب گفته اند که:آدم غريق براي نجات خود به هر خاشاکي دست مي آزد.( خذلهم الله تعالي بقدرته و عقابه).



1 ـ صاحب "کشف الإرتياب" به نقل از سيوطي شارح سنن نسايي،مي گويد:اين حديث از راوي ديگري غير "ابي الهياج"نقل نشده است؛ و از "ابي الهياج"نيز جز اين حديث،روايت ديگري نقل نگرديده است.(کشف الإرتياب ص 368)

2 ـ مفردات راغب:تسوية الشيء:جعله سوإً امّا في الرفعة أو في الضعة؛و السويّ يقال فيما يصان عن الافراط و التفريط.

مجمع البحرين:التسوية و هي عبارة عن التّعديل

3 ـ حجر،آيه 29

4 ـ نازعات آيه 28

5 ـ اعلي آيه 2

6 ـ انفطار آيه 7

7 ـ جواهر الکلام ،جلد 4،ص:312

8 ـ قال النبيّ (صلّي الله عليه وآله) لعلي (عليه السلام) :"يا علي ادفني في هذا المکان و ارفع قبري من الأرض اربع أصابع و رُشَّ عليه من الماء".پيامبر اکرم (صلّي الله عليه وآله) ـ به هنگام ارتحال از دنيا ـ به علي (عليه السلام) فرمود: اي علي،مرا در همين مکان (که هم اکنون در آن بستري هستم)دفن کن و قبرم را بقدر چهارانگشت از زمين بالا ببر و آب برآن بپاش.اصول کافي،جلد 1 ،ص 450،ح 36

9 ـ توسل،صص:163 ـ 167

۱0 ـ معالم المدرستين جلد 1،ص 69

سایت شهید آوینی