ز هـجر روی تو دل را پــر از شـراره کنــم

 ز غصه های دلم ناله بی شماره کنم
 چگونه وصف کنــم فصل بی تو ماندن را
 دوباه غـربت دل را چسـان نظاره کنم
 تو که سـرشک بهاری به دیده ای بنگـر
  بهــار مـن از غمت گــریه بهــاره کنـم
 نگو که صبر و شکیب است چاره غم تو
 به زیر خاک سیه جستجوی چاره کنم
 بیا که بی تو مرا مرگ،شهدشیرین است
  چه حاجت است به دیدارش استخاره کنم
ـ به لجـه لجـه خون دلـم قســــم بــی تــو
 زگـونه پــرده لبخند پـــاره پـــاره کنــم
 دلــم شـکســته ،تنم خسته ،دیده ـ بارانـی
  تو بگو به کـدامین غمم اشــاره کنــم
 من آن کبــــوتـر غـــربت نشــین تنهـــایم
  که ناله های جگر سوز بر مناره کنــم
 بیا که حامد سرگشته ات جگر خون است
زعمق جان طلب روی آن ستاره کنـم

حسین برزگری (حامد)